با سلام
مجمع فرهنگی رهپویان علوی شهرسریش آباد(استان کردستان) از سال 1382فعالیت های فرهنگی ومذهبی خود را در قالب برگزاری مراسمات ولادات وشهادت ائمه اطهار علیهم السلام ، برپایی ایستگاه های صلواتی در سطح شهر ودیگرفعالیتها شروع نمود. بحول و قوه الهی تا امروز توانسته رسالت خود را بنحو احسنت در شهر سریش اباد به انجام برساند.ودر ادامه امیدوار است با عنایت اهل بیت ودعای شما مریدان ائمه اطهار علیهم السلام تا جایی که توان دارد با افتخار در خدمت خادمین اهلبیت خدمتگزاری نماید.
انشاءالله که مورد رضای حضرت حق قرار بگیرد.التماس دعا
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
صوح مردی بود با هیئت و قیافهی زنانه. او در حمامهای زنان به کار مشغول بود و بخصوص دختر شاه را دلاکی میکرد و کسی هم به جنسیت حقیقی او پی نبرده بود. او سالیان متمادی بر این کار بود...
اینکه توبه نصوح چیست؟ تفسیرهاى زیادى براى آن ذکر کرده اند تا آنجا که بعضى شماره تفسیرهاى آن را بالغ بر بیست و سه تفسیر دانسته اند ولى همه این تفسیرها تقریبا به یک حقیقت باز مى گردد، با شاخ و برگها و شرائط مختلف توبه است.
از جمله اینکه: "توبه نصوح" آن است که واجد چهار شرط باشد:
پشیمانى قلبى، استغفار زبانى، ترک گناه، و تصمیم بر ترک در آینده.
بعضى دیگر گفته اند: "توبه نصوح" آن است که واجد سه شرط باشد:
ترس از اینکه پذیرفته نشود، امید به اینکه پذیرفته شود، و ادامه اطاعت خدا.
یا اینکه" توبه نصوح" آن است که گناه خود را همواره در مقابل چشم خود ببینى و از آن شرمنده باشى! یا اینکه "توبه نصوح" آن است که مظالم را به صاحبانش بازگرداند، و از مظلومین حلیت بطلبد، و بر اطاعت خدا اصرار ورزد و مانند اینها که همگى شاخ و برگ یک واقعیت است و این توبه خالص و کامل است.
نصوح کیست؟
داستانی برای توبه نصوح در مثنوی معنوی آمده که با زبان نمادین چگونگی یک توبه واقعی را شرح می دهد اما شرح داستان:
شرح این توبهی نصوح از من شنو بگرویدستی، ولیک از نو گرو
بود مردی پیش از این، نامش نصوح بُد ز دلاکی زن او را فتوح
نصوح مردی بود با هیئت و قیافهی زنانه. او در حمامهای زنان به کار مشغول بود و بخصوص دختر شاه را دلاکی میکرد و کسی هم به جنسیت حقیقی او پی نبرده بود. او سالیان متمادی بر این کار بود و از این راه هم امرار معاش میکرد و هم ارضای شهوت. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار اخگر شهوت، او را به کام خود اندر میساخت. روزی نصوح برای رهایی از این فعل قبیح نزد عارفی ربانی رفت و به او گفت مرا نیز دعا کن. آن عارف که مردی روشنبین بود، بیآنکه خواستهی او را بپرسد بفراست دریافت که مشکل او چیست. به عبارت دیگر ضمیر او را خواند، ولی چیزی به رویش نیاورد. فقط تبسمی کرد و گفت إن شاالله توبه نصیبت میشود.
اى كسانى كه ایمان آوردهاید بسوى خدا توبه كنید، توبهاى خالص امید است (با این كار) پروردگارتان گناهان تان را ببخشد و شما را در باغ هایى از بهشت كه نهرها از زیر درختانش جارى است وارد كند، در آن روزى كه خداوند پیامبر و كسانى را كه با او ایمان آوردند خوار نمىكند این در حالى است كه نورشان پیشاپیش آنان و از سوى راست شان در حركت است، و مىگویند: «پروردگارا! نور ما را كامل كن و ما را ببخش كه تو بر هر چیز توانایى!»
دعای آن عارف به اجابت رسید و اسباب توبهی نصوح بدین صورت فراهم شد:
روزی نصوح طبق روال همیشگی در حمام زنانه مشغول کار بود که ناگهان قیل و قالی بلند شد و در آن میان زنی جار زد که یکی از مرواریدهای گوشوارهی دختر شاه گم شده است. در حمام را ببندید و نگذارید کسی خارج شود تا جامه و بقچهی حاضران وارسی شود.
بقچهها را روی زمین ولو کردند و جامهها را بدقت گشتند اما از دانه مروارید خبری نشد. ناچار گفتند همه باید کاملاً برهنه شوند و یکی یکی مورد بازدید قرار گیرند. نصوح با شنیدن این حرف بکلی خود را باخت و افتان به خلوت حمام رفت و در حالی که بدنش مثل بید میلرزید با تمام وجود و با دلی شکسته خدا را طلبید و گفت: خداوندا گرچه بارها توبهام بشکستم، اما تو را به مقام ستاریتت این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم.
نصوح آنقدر خدایا خدایا کرد که در و دیوار نیز با او همنوا شدند. در این اثنا نوبت وارسی نصوح رسید. زنی نام او را صدا زد. اما همینکه او نام خود را شنید از ترس، بند دلش پاره شد و بر کف حمام افتاد و از هوش رفت. در این فاصله زنی جار زد که مژده مژده مروارید پیدا شد. ناگهان در حمام ولولهای افتاد. زنان دستکزنان شادمانی خود را از یافتهشدن مروارید اعلام کردند. و نصوح نیز در فضایی آکنده از شادمانی به هوش آمد و دید که خطر از کنار گوشش گذشته است. زنانی که بدو ظنین بودند نزدش آمدند و عذرها خواستند. او در این واقعه عیاناً لطف و عنایت ربانی را مشاهده کرد. این بود که بر توبهاش ثابتقدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت. چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت.( مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بیت 2228 به بعد)
1. قال الامام الصادق - علیه السلام - : إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَذَاباً یَومَ القِیَامَةِ رَجُلٌ أَقَرَّ نُطفَتَهُ فی رَحِمٍ تَحرُمُ عَلَیهِ. «بحار الأنوار، ج 79، ص 26»
امام صادق - علیه السلام - فرمود: سخت ترین عذاب را در روز قیامت، آن مردی دارد که به حرام با زنی نزدیکی کند.
_________________________________________________
قال رسول الله – صلی الله علیه و آله – : مَن فَجَرَ بِاِمرَأَةٍ وَلَهَا بَعلٌ، اِنفَجَرَ مِن فَرجِهِمَا مِن صَدِیدٍ وَادٍ مَسِیرَةَ خَمسَ مِائَةَ عَامِ یَتَأَذَّی أَهلُ النَّارِ مِن نَتِنِ رِیحِهِمَا، وَ کانَا مِن أَشَدِّ النَّاسِ عَذَاباً.
«بحار الأنوار، ج ۷۶، ص ۳۶۶»
پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله – فرمود: هرکه بازن شوهرداری زنا کند، رودخانه ای از چرکابه به طول پانصد سال راه از شرمگاه آن دو جاری شود به طوری که دوزخیان از بوی گند آنها اذیت شوند و عذابشان از همه دوزخیان سخت تر باشد.
______________________________________
قال الامام علی – علیه السلام – : فَرَضَ اللهُ … تَرک الزِّنَا تَحصِیناً لِلنَّسَبِ وَتَرک اللَّوَاطِ تَکثِیراً لِلنَّسلِ.
«نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲»
امام علی – علیه السلام – فرمود: خداوند واجب فرمود … ترک زنا را برای حفظ اصل و نسب وترک لواط را برای زیاد شدن نسل.
_________________________
قال رَسُول الله – صلی الله علیه و آله – : إِنَّ أَخوَفَ مَا أَخَافُ عَلَی اُمَّتِی مِن عَمَلِ قَومِ لُوطٍ. «الترغیب والترهیب، ج ۳، ص ۲۸۵»
پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله – فرمود: بیشترین چیزی که برای امّتم از آن می ترسم، عمل قوم لوط است.
غيبتكردن بدتر از زناست. عرض شد: چگونه؟ فرمود : مرد زنا مىكند و سپس توبه مىنمايد و خدا توبهاش را مىپذيرد . امّا غيبت كننده آمرزيده نمىشود ، تا زمانى كه غيبت شونده او را ببخشد .
پاسخ: یعنی اگر بترسید در ادامه به گناه آلوده شوید . ممکن است چت کردن در ابتدا شرایط چت کردنی که گناه محسوب می شود را نداشته باشد ؛ ولی مشخص باشد و به صورت معمول افرادی که اقدام به چت کردن می کنند ، در ادامه و بعد از مدتی به گناه آلوده می شوند ، در این صورت نیز چت کردن حرام است و نباید آن را آغاز نمود . رسانه تخصصی فقه و احکام
خدایا! رشد عقلی و عملی ، مرا از فضیلت ِ تعصب ، احساس و اشراق محروم نسازد
خدایا ! مرا همواره آگاه و هوشیار دار ، تا پیش از شناخت ِ درست و کامل کسی یا فکری مثبت یا منفی قضاوت نکنم.
خدایا ! جهل آمیخته با خود خواهی و حسد ، مرا رایگان ابزار قتاله ی دشمن ، برای حمله به دوست نسازد.
خدایا ! شهرت ،منی را که می خواهم باشم ، قربانی منی که می خواهند باشم نکند
خدایا ! در روح من اختلاف در انسانیت را با اختلاف در فکر و اختلاف در رابطه با هم میامیز ، آنچنان که نتوانم این سه اقنوم
جدا از هم را باز شناسم.
خدایا ! مرا به خاطر حسد ، کینه و غرض ، عمله ی آماتور ظلمه مگردان.
خدایا ! خود خواهی را چنان در من بکش که خود خواهی دیگران را احساس نکنم و از آن در رنج نباشم
خدایا ! مرا در ایمان اطاعت مطلق بخش تا در جهان عصیان مطلق باشم
خدایا ! به من تقوای ستیز بیاموز تا در انبوه مسئولیت نلغزم و از تقوای ستیز مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسم
خدایا ! مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان
اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن
لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و درد های عزیز بر جانم ریز.
خدایا! مگذار که آزادی ام اسیر پسند عوام گردد….که دینم در پس وجهه ی دینیم دفن شود…که عوام زدگی مرا مقلد تقلید کنندگانم سازد..که آنچه را حق می دانم بخاطر اینکه بد می دانند کتمان کنم
خدایا ! به من توفیق تلاش در شکست..صبر در نومیدی..رفتن بی همراه..جهاد بی سلاح..کار بی پاداش..فداکاری در سکوت..دین بی دنیا..خوبی بی نمود…دین بی دنیا…عظمت بی نام… خدمت بی نان..ایمان بی ریا…خوبی بی نمود…گستاخی بی خامی…مناعت بی غرور..عشق بی هوس ..تنهایی در انبوه جمعیت…ودوست داشتن بی آنکه دوست بداند…روزی کن
خدایا ! آتش مقدس شک را آن چنان در من بیفروز
تا همه یقین هایی را که در من نقش کرده اند بسوزد
وآنگاه از پس توده ی این خاکستر
لبخند مهراوه بر لبهای صبح یقینی
شسته از هر غبار طلوع کند
خدایا! مرا از چهار زندان بزرگ انسان :«طبیعت»، «تاریخ» ،«جامعه » و«خویشتن» رها کن ، تا آنچنان که تو ای آفریدگار من ، مرا آفریدی ، خود آفرید گار خود باشم، نه که چون حیوان خود را با محیط که محیط را با خود تطبیق دهم.
خدایا ! به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم ومردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم.
و بعد از آن بگوید: ((الحمد لله رب العالمین )) شیطان از ناراحتى گریه مى کند. و نیز اول کسى که عطسه کرد و بعد از آن ((الحمد لله )) گفت ، آدم ابوالبشر علیه السلام بود.(3) 4. زید شحام مى گوید، از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: وقتى انسان در برابر خداى خود سجده کند و آن را طول دهد. شیطان از ناراحتى فریادش بلند مى شود و به کنارى مى رود، شروع به گریه مى کند و مى گوید: واى بر من، این بنده خدا چگونه او را اطاعت مى کند و در مقابل او به خاک مى افتد، در حالى که من او را معصیت نمودم و به آدم سجده نکردم .(4)
کلمه ی شیطان اسم جنس است و به هر موجودی که صاحب فتنه و شرّ باشد و یا اینکه موجب دوری از حق گردد، اطلاق می شود.(1) اگر ریشه ی شیطان از شطن باشد، به معنای «خالف» و «ابعد» یعنی مخالفت ورزید و دور نمود که این معنا منطبق به هر کردار و رفتار شیطان است. اگر از ریشه ی شیط باشد، به معنی احتراق است که اشاره به خلقت ناری او دارد و یا اشاره به عذاب و سوختن او در قیامت دارد. در قرآن کریم لفظ شیطان هم به صورت مفرد و هم به صورت جمع آمده است و هم بر انس و هم به جن اطلاق شده است. «شیاطین الانس و الجن...»اما کلمه ی ابلیس که اسم خاص است، از ریشه بلس به معنای کم خیر و بی خیر و یا به معنای یأس و ناامیدی است. ابلیس، مختص به نام شیطان بزرگ است که حضرت آدم (علیه السلام) را سجده نکرد و سایر شیاطین ذریه و اولاد اویند. اسم ابلیس، حارث و کنیه ی او ابومره است و چون او تکبر ورزید و حضرت آدم (علیه السلام) را سجده نکرد، از درگاه خداوند متعال رانده شد و از رحمت حق ناامید گشته و از ناامیدی همیشه محزون است. مدت عمر شیطان را شش هزار سال یا دوازده هزار سال و حتی چهل هزار سال نقل کرده اند(2). نام های دیگر شیطان بدین قرار هستند: ابلیس، عزازیل، حارث، و ابومره(3). امام هادی (علیه السلام) فرمودند: معنی رجیم این است که او با لعنت و تنفر رانده شده و از مکان های مقدس و خوب هم دور شده است. هیچ مؤمنی ابلیس را یاد نمی کند، الا او را لعنت کند.(4) امام حسن عسگری (علیه السلام) فرمودند: شیطان به دور از هر چیز خیر و خوبی است، به لعن و نفرین از مکان های خیر رانده شده است.(5)
ابلیس و اولین قیاس
خداوند به شیطان فرمود: چه چیزی مانع شد که سجده نکردی آن زمان که تو را امر به سجده کردم؟ شیطان گفت: من از آدم بهتر هستم، زیرا مرا از آتش خلق نمودی و او را از خاک و گل. در روایت آمده است که ابلیس، نور روح آدم را با نور روح خود مقایسه کرد و دید که نور روح آدم از نور آتش بیشتر است. اما او خاک را با خودش مقایسه کرد و با اعتراض به خدا گفت: مرا از آتش آفریدی و او را از خاک، من او را سجده نمی کنم(6). با این عدم اطاعت، شیطان دچار کبر و استکبار گردید: « وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ»(7). آنگاه که فرمان دادیم ملائکه را سجده کنید برای آدم، پس همگی سجده کردند الا ابلیس که سرپیچی کرد و بزرگی ورزید و با این استکبار از کافران شد؛ و اولین سرپیچی را در میان جن و انس انجام داد: « وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ »(8) و آنگاه که فرمان دادیم ملائکه را که سجده کنند برای آدم، سپس همگی سجده کردند، الا ابلیس که از جن بود. پس تمرّد کرد از فرمان پروردگارش.
شيطان از بعضى كارها خوش حال مى شود و از بعضى كارهاى ديگر ناراحت . از بعضى كارها آن قدر ناراحت مى شود كه جز گريه كار ديگرى از دست او ساخته نيست . آن ملعون در چند جا گريه مى كند. از جمله :
1. وقتى مؤمنى ، مؤمن ديگر را ملاقات نمايد و بر او سلام كند. اين جا ابليس از ناراحتى گريه مى كند و مى گويد: واى بر من ، اين دو نفر از هم جدا نمى گردند، مگر اين كه خداوند هر دو را مى آمرزد و داخل بهشت مى نمايد و زحمات من در گمراهى آنان از بين مى رود. در تاريخ آمده : اول كسى كه سلام كرد و شيطان را به گريه انداخت ، حضرت آدم عليه السلام بود. وقتى خدا روح در او دميد به ملائكه سلام كرد و آنها هم جواب او را دادند. خداوند به او خطاب نمود كه : اين سنتى شد در ميان فرزندان تو تا روز قيامت . شيطان از اين كار گريه كرد.(233)
بقیــــه در ادامــــــــــــــه مطلبــــــــــــ....